نیمساز شعر پارسی

آخرین نظرات

تازه از راه رسیدیم که باید برویم
خستگی را ننشاندیم که باید برویم


در گلستان شقایق عشق را میدیدیم
گل عشقمان نچیدیم که باید برویم

 

بهر سرمای خزان هیزمها بشکاندیم
برف بر خانه ندیدیم که باید برویم


ماهی تنگ بلورین به دریا بردیم
تنگ خود را نشکستیم که باید برویم


سالها در پی باده عشق می ورزیدیم
چند پیمانه نخوردیم که باید برویم

 

بوی پیراهن یوسف به یغما بردیم
دوست در چاه ندیدیم که باید برویم


پیر میخانه بدیدیم ز آیین می خواند
خود به آیینه ندیدیم که باید برویم

 

نیمساز

  • ۹۳/۱۰/۰۲
  • نیمساز

نظرات (۴)

عالی است. موفق باشی
از پیام شما متشکرم:)
  • *** ستاری ***
  • گرچه دل در قفس آرام نداشت
    چاره چیست؟ آخر که باید برویم

    جا داشت اینم اضافه میشد
    ممنون حسین عزیز:)

    به خدا اگه بذارم بری.. ;)


    خب با هم بریم:)
    بسیار دلنشین...
    از لطفت ممنونم هاله:)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی