خزان
۱۵ دی ۹۳
خزان سرد و طاقت سوز دمی بهتر نخواهد شد
ز شوق دیدنت ای دوست کمی کمتر نخواهد شد
من این عشق شکوفا را بسان گل به سر دارم
که از بوی خوشش هرگز گلی خوشتر نخواهد شد
شنیدی و شنیدستم که عمر گل چه کوتاه است
از این عمر دو چند روزم که کوته تر نخواهد شد
انار سرخ امسالم دلش یکدسته خونین است
ولی از قلب عاشقها که خونینتر نخواهد شد
بدین سوز خزان هرجا گلی پژمرده میدیدم
دل آن گل ز حالم هم پریشانتر نخواهد شد
درختان را بدین کولاک کمر خم کرده باید دید
ولیکن قامت آنها ز من خم تر نخواهد شد
چه مشکلها که در آنی به لب تر کردنی وا شد
در این دیر بلا دیگر لبی هم تر نخواهد شد
خزان اینک به طوفانی چه فریادی بلند سر داد
فغانی چون دل سردم که ساکت تر نخواهد شد
نیمساز
- ۹۳/۱۰/۱۵